کـیـمـیـای سـعـادت
سلام بر محمد (ص) پیامبر صلح ودوستی
سلام بر محمد (ص) اشرف مخلوقات
سلام بر او که خاتم نبوت است
وسلام بر عیسی مسیح (ع) نبی الهی
حضرت محمد(ص) پیام آور اسلام صلح و دوستی است، کاملترین انسان و در واقع اشرف المخلوقات همه مخلوقات خداوند است. خداوند همه فضایل و کمالاتی را که مقام بشری قابلیت وصل بدان را دارد به پیامبر اسلام (ص) ارزانی داشته است. حضرت محمد (ص) پیام آور اسلام صلح و دوستی است، کاملترین انسان و در واقع اشرف المخلوقات همه مخلوقات خداوند است. خداوند همه فضایل و کمالاتی را که مقام بشری قابلیت وصل بدان را دارد به پیامبر اسلام(ص) ارزانی داشته است.
بنا به تعبیر قرآن مجید او مقام پیامبری را خود کسب نکرده بلکه خداوند او را به این مقام برگزیده است. علاوه بر این، همه فضایل در وجود او فعلیت یافته است. از همین رو مسلمین او را نمونه کامل عیاری برای زندگی بشر می دانند که باید از آن تقلید و تاسی کرد. او انسان کامل است و قرآن مجید خود از او به عنوان نمونه ای یاد کرده است که باید سرمشق قرار گیرد.
مسلمین در طول تاریخشان و با اخلاص و عشق و علاقه به شخصی که برگزیده خداوند برای بسط پیام او در روی زمین و نخستین شارح و مفسر کلام او، یعنی قرآن مجید بوده است پیوسته برای تشبه جستن به اعمال و افعال حضرت رسول (ص) و فهمیدن اقوال او تلاش کرده اند. اما برای درک و فهم اهیمت پیامبر(ص) مطالعه بیرونی متون تاریخی مربوط به زندگی آن حضرت کافی نیست. باید از درون منظر اسلامی نیز در آن حضرت نگریست و برای تشخیص جایگاه او در آگاهی دینی مسلمانان تلاش کرد.
در هر یک از زبانهای اسلامی وقتی کسی لفظ پیامبر را بر زبان می آورد این لفظ به معنای محمد (ص) است که از این جهت هرگز نام او برده نمی شود مگر آنکه در مقام دعا به دنبال آن می گویند "صلی الله علیه و سلم" یعنی درود و سلام خداوند بر او باد حتی می توان گفت که به طور کلی وقت کسی لفظ پیامبر را بر زبان می آورد منظور وی پیامبر اسلام (ص) است زیرا هر چند در هر دینی بنیانگذار آن دین، که جنبه جنبه ای از عقل کلی است مطلق جنبه، مطلق کلمه، مطلق تجسم می شود با این وصف بانی هر دین بر جنبه خاصی از حقیقت تاکید می ورزد و حتی معرف آن جنبه در سطح جهانی است.
هر چند که عقیده به تجسم در بسیاری از ادیان موجود است وقتی سخن از تجسم به میان می آید، این لفظ به مسیح (ع) اشاره دارد که تحقق این جنبه است و هر چند هر ولی و پیامبری اشراق را تجربه کرده است مطلق اشراق ناظر به تجربه بوداست که برجسته ترین و عام ترین نمونه عینی این تجربه است.
به همین صورت پیامبر اسلام (ص) مثل اعلا و تجسم کامل پیامبری و بنابراین به معنایی ژرف، مطلق پیامبر است. در واقع در اسلام هر نوع وحی را گونه ای پیامبری تلقی می کنند که تحقق تمام و کمال آن را باید در محمد (ص) دید.
برای فرد غیر مسلمان فهم اهمیت معنوی پیامبر اسلام (ص) و نقش آن حضرت به عنوان مثل اعلای حیات دینی و معنوی دشوار است به خصوص اگر چنین فردی در فضایی مسیحی رشد یافته باشد.
از این بابت، در قیاس با مسیح و بودا، رسالت زمینی پیامبر(ص) آنقدر بشری و آنقدر مستغرق در تحولات فعالیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به نظر می رسد که نمی توان الگویی برای حیات معنوی باشد.
به همین دلیل است که این افرادی که امروزه درباره راهنمایان بزرگ معنوی بشریت قلم می زنند نمی توانند فهم و تفسیری همدلانه از پیامبر(ص) داشته باشند. دلیل این مشکل آن است که ماهیت روحانی پیامبر(ص) در ماهیت بشری اش مخفی مانده و رسالت روحانی محض آن حضرت در وظایفش به عنوان راهنمای انسانها و رهبر اجتماع نهان شده است.
رسالت پیامبر (ص) این بود که نه فقط راهنمایی معنوی بلکه سامان دهنده یک نظام اجتماعی نوین با همه لوازم یک چنین وظیفه ای نیز باشد و دقیقاً به دلیل همین جنبه وجودی اوست که ساحت معنوی محض آن حضرت از انظار بیگانگان مخفی مانده است.
بیگانگان نبوغ سیاسی، قدرت سخنوری و مقام او به عنوان دولتمردی بزرگ را درک و فهم کرده اند ولی معدودی از آنها به درک این مطلب نایل شده اند که آن حضرت چگونه می توانسته است راهنمای دینی و معنوی انسانها باشد و چگونه زندگی آن حضرت می تواند سرمشق کسانی قرار گیرد که مشتاق طهارت و تقدس اند. این معنا به خصوص در مورد دنیای متجدد صدق می کند دنیایی که در آن دین از دیگر حوزه های زندگی جدا افتاده است و در آن بیشتر انسانهای متجدد دشوار می توانند تصور کنند که چگونه ممکن است یک وجود روحانی بتواند در شدیدترین فعالیت سیاسی و اجتمعی نیز مستغرق باشد.
از منظر اسلامی، پیامبر (ص) هم رمز کمال فردی بشری و هم رمز کمال رهبر جامعه بشری است. او مثل اعلای شخص بشری و جامع جماعت بشری است. از این حیث، پیامبر اسلام (ص) در نگاه مسلمانان سنتی دارای اوصافی است که فقط می توان آن اوصاف را به مطالعه گزارشهای سنتی درباره او کشف کرد بنابراین می توان گفت پیامبر(ص) همان اعتدال بشری است که در حقیقت الاهی فانی شده است. پیامبر(ص) نشانه ایجاد هماهنگی و تعادل میان همه تمایلات موجود در آدمی است که نمی توان بر این تمایلات غلبه کرد مگر اینکه از خود وضع و حال بشری تعالی یافته باشیم.
پیامبر(ص) هماهنگی این تمایلات و نیروها را با هدف تاسیس مبنایی که طبعاً به شهود حق و فنای در آن می انجامد به نمایش می گذارد. راه معنوی آن حضرت به معنای پذیرش شرایط بشری است که به منزله بنیادی برای رفیع ترین دژ معنوی، مانوس و مقدس شده است. معنویت اسلامی که پیامبر(ص) اسوه آن است نه به معنای رد و انکار عالم بلکه به معنای تعالی یافتن از آن، از طریق پیوند زدنش به مرکز اصلی و ایجاد نوعی هماهنگی است که طلب ذات مطلق بر آن بنیاد شده است.
بر ماست که دراین زمان که دشمن تمام هم وغم خویش را برای از بین بردن چهره واقعی اسلام بکار برده است و با توهین به مقدسات مسلمانان سعی دارد هر آنچه مربوط به مسلمان میشود زیر سوال ببرد هوشیارانه عمل کنیم وهمه متحد شده وبا استعانت از پرودگار نقشه شوم انها را بخودشان برگردانیم ..
ومن الله التوفیق
| ||
هر گاه درون سینه ام دنیایی از ناگفته ها سنگینی می کند به خاطر می آورم که در پیشگاهت نا گفته ای ندارم چرا که تو ناگفته هایم را می دانی وننوشته هایم را می خوانی واین یاد از سنگینی سینه ام می کاهد وباز آرام می گیرم.
می دانم که می دانی !اما دوست دارم برایت بگویم .دلم می خواهد با تو سخن بگویم .می دانم که می دانی چه می خواهم بگویم هر چند خود نمی دانم.می خواهم با تو از تو بگویم .از بزرگیت از اینهمه لطف وکرمت از عشقت.
معبود من!
بر زبان ناتوانم قدرت ده تا در مقابل اینهمه احسانت ذره ای شکرگزار باشم.بگذار ازعشقت بگویم از اینکه چقدر دوستت دارم از اینکه چقدر خرسندم که تو را دارم که بنده توام اما گفتن از عشق تو آسان نیست ادعای عاشقی در برابر تو وعشق سرشارت برمخلوقاتت دور از ادب است ومن شرمسارم ازاینکه تو اینقدر عاشقی و من ......
الهی!
به خودت قسم همیشه تو را شکر می کنم که تو را دارم که ایمانی هرچند سست وضعیف و کم دارم.آری تو را شکر می گویم فقط وفقط به خاطر خودت میدانم که می دانی!
عزیزا!
در هر حالی در خوشی و ناخوشی در گرفتاری و آسایش در شادی و غم در سختترین لحظات زندگیم زمانی که با تمام وجود رو به درگاهت آورده ام وگریسته ام تو را شکر گفته ام .
می دانم که می دانی!حتی آن زمان که بنده ای از بندگانت به بدترین وجه مرا آزرده اند دم نزدم و تنها تو را شکر گفته ام می دانم که می دانی ! ومی دانم که می بینی!
پس باز هم می گویم :
خداوندا شکرت ....راضیم به رضای تو .
Design By : Pichak |