سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کـیـمـیـای سـعـادت

هو المحبوب

عشق در ذات خود بیرنگ است ولی در مرتبه ظهور خود از عاشق رنگ می پذیردو عاشق بقدر سعه وجودی خویش تاثیر وظهور عشق را محدود میکند.

سرچشمه عشق درون ما وذات ماست ورا عشق ازدرون ما میگذرد.

عشق زلال وناب است ووقتی در ظرف وجود ریخته میشود رنگ میگیرد.

حال این ماهستیم که عشق را برای توجیه نفسانیات ورنگ های حیوانی ومادون حیوانی خویش میخواهیم که شهوتی باشد ویا عشق را برای روحانیات و کمال وجودی وگرایش های ملکوتی وفوق ملکوتی میطلبیم.

هرکس به ظن خود عشق را تفسیر میکندوگاهی آن را از عرش به فرش واز آسمان به زمین تنزل میدهدوهواهای نفسانی خود را عشق می نامد وخود خاکی وناسوتی وحیوانیش را در حجاب و پرده عشق پنهان می نماید.

 اما اگر آتش عشق الهی در تنور جان انسان سالک زبانه کشد وناله ولابه هایش را در فراق معشوق بلند شد واز مرکب راهوار شب وسحر استفاده کرد تا به وصال محبوبش بشتابد چنین انسانی عشق علوی دارد نه سفلی، عشقش ملکوتی، است نه ملکی.

پس عشق با من وتو وما واو تفسیر میشود ورنگ وبوی آن تعیین وتشخص می یابد.

حال بوی عشق چه بویی است؟بوی بهشتی است یا دوزخی؟بوی سازنده وسوزاننده است یا ویرانگر وسرد کننده؟

این نیز بخود انسان برمیگردد ،باید خویشتن را بو کرد ودید چه بوی به مشام میرسد؟

مگر نه این است که نماز وروزه ،مناجات شبانه ،شفقت برمردم ورافت برخلق بوی آسمانی میدهد وتنگ گرفتن وخلق ستیزی و...بوی شیطان در وجود ساطع میکند .

حال اینچنین عشق که از باطن پاک انسان بسوی خدا میرودانسان را خدایی میکند، خود تمام وکمال گویای سنخیت درون انسان است ورنگ وبوی عشق ورشد وبالندگی آن است.

 چنین عشق پاک وکوثری است عشقی برنگ رحمانی و خدایی که مظهر رنگ وعرش وبویی غیبی است وجاذب انسانهای مشتاق کمال وشایق وصال است ودیگر هیچ

حریم عشق رادرگه بسی بالاتر از عقل است 

  کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد


نوشته شده در دوشنبه 85/3/8ساعت 11:0 صبح توسط کیمیا نظرات ( ) |


Design By : Pichak