• وبلاگ : كـيـمـيـاي سـعـادت
  • يادداشت : شهيد شمع هميشه فروزان تاريخ...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 6 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    باسلام

    و آتش چنان سوخت بال و پرت را
    که حتي نديدم خاکسترت را
    به دنبال دفترچه خاطراتت
    دلم گشت هر گوشه سنگرت را
    و پيدا نکردم در آن کنج غربت
    به جز آخرين صفحه دفترت را :
    همان دستمالي که پيچيده بودي
    در آن مهر و تسبيح و انگشترت را
    همان دستمالي که يک روز بستي
    به آن زخم بازوي هم سنگرت را
    همان دستمالي که پولک نشان شد
    و پوشيد اسرار چشمِ ترت را
    سحر، گاهِ رفتن زدي با لطافت
    به پيشاني ام بوسه ي آخرت را
    و با غربتي کهنه تنها نهادي
    مرا، آخرين پاره پيکرت را
    و تا حال ميسوزم از ياد روزي
    که تشييع کردم تن بي سرت را
    کجا ميروي ؟ اي مسافر، درنگي
    ببر با خودت پاره ديگرت را

    التماس دعا