پيام

كيمياي جان
96/4/10

+ [تلگرام] مادربزرگ حواسش به شمعداني ها بود گاه حتي همين که چرخي ميزد کنار حوض نگاهشان مي‌کرد کافي بود براي قد کشيدنشان بعدها فهميدم عشق مراقبت ميخواهد چيزي مثلِ زمزمه‌ي اينکه حواست به من باشد... @pandaane

طنين آرامش 96/5/17

الهي دورت بگردم سادات جوووووووووون.. دلم واست يه ذره شده بود.. خدا رو شکر بهانه اي شد بيايد و دوباره فيد بزنيد .. خدا کنه از اين بهانه ها زياد بشه و منم شاهد حضور بيشتر شما .. فيدت ر که ديدم کلي ذوق کردم عزيز دلم ..@};-

سلام مادر هماي نازنين ودوست داشتنيم باور کن دلم براي همتون خيلي تنگ شده اما واقعاشرايط اومدنم سخت شده اما هميشه بيادتونم@};-

{a h=kimiya110}كيمياي جان{/a} سلام سادات جان.. فدات گلم.. مي دونم عزيزم و کاملا در جريانم .. ان شا الله خيلي زود همه ي مشکلات و.... حل بشه و با آرامش خاطر بيايد بينمون .. من قلبا از حضورت دلگرم مي شم.. همهي دلخوشيم اين بود اگه از کلوب براي هميشه مهاجرت کردم اما شما رو که تنها دل خوشي ام اونجا بود رو اورده بودم پيش خودم

الان هم درکت ميکنم عزيز دلم.. دعا ميکنم همه چي به خوبي و خوشي ختم شه و با دل خوش برگرديد اينجا.. من براي سلامتي ابجي و دادمادتون حتما و قلبا دعا خواهم کرد .. ان شا الله مادربزرگتون هم هر چه خير و صلاحش هست همون بشه براش و خدا نجاتش بده ..