( بنام تو اي آرام جان )
او مي ايد از وراي زمان ، چون كوهي استوار از صبر ، چون شهابي درخشان در دل تيره ترين شب بشريت
او مي ايد چون قامت بلند راستي در جنگل هراس انگيز ناراستيها
دلــم بـهـانــه ي ديـــدار يـــار مي گيرد
فــراق انـكه بــود غـمـگسـار مي گيرد
بيـا بيـا كـه بــه رويــت نـظـر كنم يكدم
وگــرنـه جــان مرا اين انتظار مي گيرد
دلــم قــرار نـدارد بـيـا اي قــرار همه
ز يـك نـگاه تـو ايـن دل قـرار مي گيرد
بيا اي ليلي عالم ببين كه هر مجنون
سـراغ كـوي تـو ديـوانه وار مي گيرد
التماس دعا ..... يا علي مدد
هوالحبيب
زمين چله نشين را بيدار كنيد و به ابرها بگوييد ببارند و آبي به صورت خواب آلود زمين بزنند و به زمين بگوييد با اين آب وضويي بسازد و پهنه خود را براي آمدن مهدي (عج ) متبرك گرداند . به باد بگوييد ابرهاي حجاب وار خورشيد را به كنار بزند تا آزادانه و بي ابا نورافشاني كند و جهان را غرق نور و حقيقت سازد . به نسيم بگوييد غنچه هاي انتظار را نوازش دهد تا بشكفند و عطر دوستي و محبت را به فضاي زمين بيفشانند .
به پروانه هاي عاشق و خونين بال بگوييد نور رخ مهدي ( عج ) شما را از طواف به دور شمع باز مي دارد پس از هم اكنون براي ديدن روي ماه مهدي (عج) پروانه وار بي قراري كنيد .
به پرنده ها بگوييد ديگر از غم و ظلم نسرايند و هماهنگ و هم صدا با نواي آبشار رود پاكي ها سرود عدل و عشق را سر دهند .
به غم بگوييد زين پس خانه دل را با بهاي آمدن مهدي (عج) اجاره شادي داده ايم رخت بربند و به ديار فنا و نيستي كوچ كن .
به زمينيان بگوييد برادر كشي و ظلم به پايان رسيد . كوچه ها را چراغاني كنيد و محافل را گل باران و با هديه دادن گل نرگس به يكديگر نويد بدهيد كه آن سوار مي آيد ....
مهدي جان !
نشانم ده جمال حق نمايت
كجايي تا كنم جان را فدايت
اگر چه جان من ارزش ندارد
جز آن چيزي ندارم رو نمايت