( بنام تو اي آرام جان )
مولاي من ?اگر مي دانستم كجايي? خويشتن خويش را به رداي سبز و آسماني ات مي آويختم. از ديده? سرشك شادي مي ريختم وبه هيچ روي دامانت را از دست نمي نهادم . مهدي جان ? تومي آيي و صندوقچه موسي را برايمان مي گشايي و آنگاه در كنار كعبه عشاق سر بر آستان بندگي خدايي مي سايي كه آمدنت را به منتظران و مستضعفان جهان وعده داده بود
چقدر دلم واستون تنگ شده بود