آيد آن روز كه من هجرت از اين خانه كنم از جهان پرزده در شاخ عدم لانه كنم رسد آن حال كه در شمع وجود دلدار بال و پرسوخته كار شب پروانه كنم روى از خانقه و صومعه برگردانم سجده بر خاك در ساقى ميخانه كنم حالى حاصل نشد از موعظه صوفى و شيخرو به كوى صنعى واله و ديوانه كنم گيسوى و خال لبت دانه و دامند چسانمرغ دل فارغ از اين دام و از اين دانه كنم شود آيا كه از اين بتكده بربندم رخت پرزنان پشتبر اين خانه بيگانه كنم